آنچه نمیگویم و لمس میکنم.

تلاشی برای دیدن

والعصر ، ان الانسان لفی خسر.

آخرین مطالب

  • ۹۹/۰۲/۰۵
    ه

یادداشت 1

جمعه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۱۷ ق.ظ

این خستگی ها تا کجای بی راهه های اینده مرا همراه خواهند بود؟

منِ سرشار از دل افگاری های طبقه بندی نشده ، سخت در انتظار تغییر دست و پا میزنم و هیچ جز انتظار از مردمک های تهی ام اویزان نیست.

به همان اندازه ای که از ننوشتن تمام تغییرات سال های گذشته پشیمانم ، از ثبت این روزها برای اینده نیز شرمسارم ؛ این روزها اندوخته ای خوب برای فردا ندارند اما این بشر نسیان گر باید به یاد بیاورد تمام تهی وشی هایش را.

استاد سیاه چرده ی کلاس های شعر جشنواره خارزمی روزی بی مقدمه به من گفت : «شوریده» ! از آن روز در تمام اوقات پریشانی و انزوایم از خود میپرسم ان مرد چگونه در ان شعر های رنگینِ ان روزهای من ، منِ امروزِ افگار را پیش بینی کرده بود؟ و ایا من هم روزی از روی طرز فوت کردن قاصدک های کسی میتوانم براورده نشدن برباد رفته هایش را حدس بزنم؟  الان که در قرائت خانه ی مدرسه تمام دیوار ها به چشم هایم فشار می اورند و مغزم را له کرده اند به تمام فرار های گذشته ام می اندیشم . من اینده نگر ترین زندانی گذشته هایی هستم که میتوان ماه ها روبرویش نشست و گفت : انَّ الانسان لفی خُسر .

کاش بشر روزی مثل من بنشیند به تمام فکر کرده هایش دوباره فکر کند ، از واکاوی جنون بگیرد و بعد از ان هرگز فکر نکند . این فکر کردن ها روح مرا پلاسیده کرده . آنقدر که وسط خنده هایم عمو زل میزند به چشم هایم و میگوید : «پیر شدی» ! پیرشدن در هجده سالگی چیز افتخار امیزی نیست و باور کردنش را ننگ میدانم ، اما قطع شدن قهقهه هایم در اوج را حداقل در این روزها دوست ندارم.

بدترین ایهام سال های اخیر را چند دقیقه ی پیش تجربه کردم ، وقتی بی هدف گوشه ی اتاق ایستادم و در حین مقایسه ی دیوار روبرو با دید بدون عینک و با عینک ، مغز متعجبم از دید تار چشم ها گفت : «دیگه واقعا نمیبینمت» !

دارم بر خلاف میلم خود را مجبور به نوشتن میکنم و این کلمه های زوری به تمام روانشناس های دنیا فحش میدهند و مرا تخلیه که نه ، خسته تر میکنند .

این خط ها را برای خودِ فردایم مینویسم و فکر میکنم اگر روند تغییر در من بی خبر متوقف شده باشد و فردا منِ متفاوتی این ها را نخواند چه؟ این یاوه گوی شوریده نباید این طور بماند ، باید بهتر از امروز برگردد ، باید بهتر از امروز برگردد و این خط ها را پاک کند.

(طول میکشد تا باور کنم نخواهم دید).

۹۷/۰۲/۱۴
مین ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی